الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ خانم دکتر در صفحه شخصی اش از بیمارانی گله میکند که به او اصرار میکنند برای بیماری شان پنی سیلین یا به قول خودشان چرک خشک کن بنویسد، درحالی که بیماری شان اصلا باکتریایی نیست و چرک خشک کن به کارشان نمیآید. بیمارانی که نه متعلق به نسل مادربزرگها و پدربزرگهای قدیمی، که دانشگاه رفتههای امروزیاند. تحصیل کردهها معمولا به عنوان افرادی با دانش و آگاهی بالاتر شناخته میشوند.
طبق آمار سال ۱۴۰۲ سازمان نهضت سوادآموزی ۹۸ درصد ایرانیها باسوادند و همچنین مطابق آمار سرشماری سال ۱۳۹۵ مرکز آمار ایران ۱۲ درصد از جمعیت هشتادمیلیونی مان از تحصیلات کاردانی یا بالاتر برخوردارند، اما گاهی لیسانسهها و فوق لیسانسههایی را میبینیم که برخلاف توصیههای علمی عمل میکنند.
این موضوع حتی به جوک هم تبدیل شده است. چنانکه وقتی کسی حرفی خرافی یا غیرمنطقی میزند در شوخی به او میگویند: «لابد لیسانس هم داری؟» چرا چنین است؟ در این مطلب که با کمک دکتر غلامرضا حسنی، جامعه شناس تهیه شده است، نگاهی به دلایل این موضوع و راهکارهایی انداختهایم که میتواند در کاهش پدیده تحصیل کردههای علم گریز مؤثر باشد.
تحصیل کردهها هم مانند همه انسانها تحت تأثیر تعصبات شناختی قرار دارند. برای مثال، یک استاد دانشگاه ممکن است به دلیل اعتقاد عمیقش به روشهای درمان سنتی، از تجویز داروهای مدرن برای والدینش پرهیز کند. در جامعه ما که باورهای عمیق فرهنگی نقش زیادی در تصمیمات فردی دارند، گاهی چنین تعصباتی دامن تحصیل کردهها را هم میگیرد.
دگماتیسم یا جزم اندیشی به معنی خشک اندیشی است. تاکنون با آدمهایی برخورد داشتهاید که باورهای ثابت خودشان را غیرقابل تغییر میدانند؟ شاید فکر کنید تحصیلات مانع از جزم اندیشی میشود، اما باورها چیزی نیستند که با تحصیلات تغییر کنند. مثلا دوستی داشتم که به شدت به گیاه خواری پایبند بود. همسرش متخصص تغذیه بود و به اندازه کافی در معرض شواهد علمی که بر نیاز به ویتامین B۱۲ از منابع حیوانی تأکید میکردند قرار داشت با این همه اما، همچنان خواهان پیروی از رژیم غذایی خودش بود.
امروزه، رسانههای اجتماعی و اینترنت محل انتشار اطلاعات نادرست هستند بسیاری از افراد، تنها اطلاعاتی را دنبال میکنند که با نظراتشان هم خوانی دارد. دوران شیوع کووید-۱۹ را یادتان هست؟ بسیاری از مردم به شایعات و اخبار غیرمعتبری که برخی افراد تحصیل کرده در مورد واکسنها منتشر میکردند اعتماد کردند. این اطلاعات نادرست نه تنها بر رفتار عمومی تأثیر گذاشت، بلکه باعث ایجاد بی اعتمادی به نظام بهداشتی و علمی کشور هم شد.
تجربیات شخصی نقش بزرگی در تصمیم گیریها دارند. به عنوان مثال، ممکن است یک فرد با تجربیات ناموفق در مصرف داروهای شیمیایی، به دیگران توصیه کند که از داروهای طبیعی یا گیاهی استفاده کنند، حتی اگر شواهد علمی مؤید عدم اثربخشی آنها باشد. این احساسات و تجربیات فردی میتوانند بر رفتارهای افراد تأثیر بگذارد. این نوع تفکر، به خصوص در جاهایی که مدرک علمی و شواهد کافی موجود نیست، گسترش مییابد.
احتمالا در این موضوع بیشترین اتهام متوجه سیستم آموزش و پرورش است. سیستمی که عمدتا بر مبنای حافظه محوری و نمرات تحصیلی استوار است. این خود باعث میشود دانش آموزان و دانشجویان به جای درک عمیق مطالب، به حفظ آنها بسنده کنند. ضعف در تفکر انتقادی و توانایی تحلیل اطلاعات نتیجه مستقیم چنین سیستمی است. به همین دلیل، تحصیل کردهها نیز ممکن است به راحتی به اطلاعات غلط یا ناقص اعتماد کنند. در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، مثل فنلاند و کانادا، نظامهای آموزشی بیشتر بر مهارتهای تفکری و حل مسئله تمرکز دارند.
وقتی فرایندهای جامعه پذیری به درستی صورت نگیرند جامعه پذیری ناقص اتفاق میافتد. در این حالت فرد دچار نقصان رفتاری میشود. مثلا فرض کنید که بخواهیم آدمهای منظمی در جامعه داشته باشیم. برای این هدف باید مقدمات نظم پذیری را در جامعه فراهم کنیم وگرنه نظم سرنگ نیست که بتوانیم آن را به افراد تزریق کنیم. تا وقتی بین باورها و رفتارها در یک جامعه شکافی عمیق وجود داشته باشد، آدمهای آن جامعه منظم نمیشوند، هرچند که همه شان تحصیل کرده باشند.
ارائه راهکارهای عملی که بتواند به بهبود وضعیت علمی و فرهنگی در جامعه کمک کند، بسیار مهم است. در ادامه، تعدادی از این راهکارها را بررسی میکنیم:
ترویج تفکر انتقادی: نظام آموزشی باید به جای تمرکز تنها بر حفظیات، مهارتهای تفکر انتقادی و حل مسئله را توسعه دهد. این موضوع میتواند از طریق پروژههای گروهی، بحثهای کلاس و فعالیتهای عملی انجام شود.
آموزش مهارتهای علمی: دورههای آموزشی در مورد اصول علم و روشهای علمی باید در تمام مقاطع تحصیلی گنجانده شود. آشنا کردن دانش آموزان با روشهای تحقیق و تحلیل علمی به آنها کمک میکند تا منابع اطلاعاتی را بهتر ارزیابی کنند. در نظام آموزشی پرورش و مهارتهای زندگی و فرهنگ شهروندی باید مقدم بر آموزش و حفظیات باشد.
حمایت از رسانههای مستقل و معتبر که اطلاعات علمی و دقیق را منتشر میکنند، میتواند به کاهش انتشار اطلاعات نادرست کمک کند. این رسانهها باید بتوانند به طور آزادانه به گزارشگری بپردازند. ساخت برنامهها و پویشهای آگاهی بخش در مورد علم و تفکر انتقادی از طریق تلویزیون، رادیو و رسانههای اجتماعی باعث میشود مردم به اطلاعات معتبر دسترسی پیدا کنند.
برگزاری جلسات عمومی، کنفرانسها و کارگاههای علمی به تقویت فرهنگ پرسشگری و جست وجوی حقیقت در جامعه کمک میکند. همچنین تشویق افراد به نقد و بررسی اطلاعات و منابع گذشته از کارگاههای آموزشی، به افزایش سواد رسانهای منجر میشود.
سازمانهای غیردولتی که به ترویج علم و سواد علمی میپردازند، میتوانند برنامههای آموزشی و آگاهی بخشی را در سطح جامعه اجرا کنند و در ترویج تفکر علمی مؤثر باشند.
دولت باید به حمایت از علم و فناوری بپردازد و برنامههای تحقیقاتی را در اولویت قرار دهد. این بنیادها میتوانند از طریق جذب بودجههای تحقیقاتی، به تقویت نظام علمی و بهبود آگاهی در جامعه دست یابند.
نهادهای بهداشتی نیز باید اطلاعات دقیق و علمی را درباره بیماریها و واکسنها به مردم ارائه دهند و از طریق پویشهای اطلاع رسانی، به آگاه سازی جامعه بپردازند.